جستجو
فارسی
  • English
  • 正體中文
  • 简体中文
  • Deutsch
  • Español
  • Français
  • Magyar
  • 日本語
  • 한국어
  • Монгол хэл
  • Âu Lạc
  • български
  • Bahasa Melayu
  • فارسی
  • Português
  • Română
  • Bahasa Indonesia
  • ไทย
  • العربية
  • Čeština
  • ਪੰਜਾਬੀ
  • Русский
  • తెలుగు లిపి
  • हिन्दी
  • Polski
  • Italiano
  • Wikang Tagalog
  • Українська Мова
  • دیگران
  • English
  • 正體中文
  • 简体中文
  • Deutsch
  • Español
  • Français
  • Magyar
  • 日本語
  • 한국어
  • Монгол хэл
  • Âu Lạc
  • български
  • Bahasa Melayu
  • فارسی
  • Português
  • Română
  • Bahasa Indonesia
  • ไทย
  • العربية
  • Čeština
  • ਪੰਜਾਬੀ
  • Русский
  • తెలుగు లిపి
  • हिन्दी
  • Polski
  • Italiano
  • Wikang Tagalog
  • Українська Мова
  • دیگران
عنوان
رونویس
برنامه بعدی
 

درک ارتباط مان با خدا لذتی فراتر از کلمات است.

جزئیات
دانلود Docx
بیشتر بخوانید
و حالا حرف دلی از "میرا" در دهلی‌نو، هند داریم:

سلام، من اهل دهلی‌نو، هند هستم. من خانمی ۵۳ ساله هستم. پسرم حدود یک سال پیش از استاد بزرگ زنده، استاد اعظم چینگ های، تشرف گرفت. من از طریق پسرم، با استاد آشنا شدم و به ویدیوهای ایشان در یوتیوب گوش دادم. من نیز مشتاق هستم که از استاد تشرف بگیرم.

در ۲۱ سپتامبر، وقتی برای برنامه معمولِ صبحگاهی‌ام به پارک می‌رفتم، اتفاق عجیبی افتاد. در راه نزدیک پارک، خانمی را دیدم که تقریبا هم‌سن من بود (با لباس زنانه محلی) با شخصیتی شاد و مهربان که به طرف من آمد و چیزی گفت. در ابتدا فکر کردم که او با کسی که پشت سر من راه میرود صحبت میکند، اما وقتی متوجه شدم کسی پشت سر من نیست، فکر کردم که او حتما هدفون دارد و با کسی صحبت می‌کند. بعد دیدم که او حتی هدفون هم به سر ندارد و مستقیم به سمت من می‌آید. بعد او چیزی به زبان انگلیسی به من گفت، اما چون نمی‌توانستم آن را درست بشنوم، از او پرسیدم:

من: چی؟

او: من شما را دوست دارم چون دیگران را دوست دارید.

من: متوجه نشدم.

او: من کسانی را دوست دارم که دیگران را دوست دارند.

من: از کجا میدانید که من دیگران را دوست دارم؟

او: درخشش صورتت را ببین.

من: (تعجب کردم چون درخشش خاصی در صورتم ندارم). ممنونم، اما من شما را نمی‌شناسم. هرگز شما را در پارک ندیدم.

او: من اینجا هستم. من همیشه اینجا هستم. گاهی مردم مرا نادیده می‌گیرند و گاهی من مردم را. من همیشه اینجا هستم.

گیج شده بودم، به پارک رفتم و آنجا قدم زدم، اما ذهنم مدام درگیر صحبت هایمان بود. از آنجایی که صحبت‌های او برای من خیلی عجیب بود، تعجب کردم که چرا او آنها را آنگونه میگوید. بعدا متوجه شدم که خداوند ظاهر شده و بعنوان آن زن، به من درشان [الهام و برکت حضور شخص روحانی] داده است. اشک‌هایم بر گونه سرازیر شد که خداوند بزرگ به من درشان داده بود و من نتوانسته بودم صحبت‌هایش را متوجه شوم. خیلی احساس خوشبختی و سعادت میکردم.

بعد از مدتی، وقتی این ماجرا را به پسرم گفتم، گفت که او حتما استاد اعظم چینگ‌ های بزرگ بوده است و نه شخص دیگری. اگر این درست است، من برای تشکر از استاد که این همه راه را به پیش من در دهلی‌نو، هند آمدند، زبانم قاصر است. چقدر ایشان فوق‌العاده هستند، اینکه از تک‌تک افکار ما آگاه هستند و اینکه می‌توانند به عنوان هر شخصی ظاهر شوند. ایشان واقعا یک استاد بزرگ هستند. من مشتاقانه منتظر تشرفم هستم، اما در قلبم میدانم که ایشان از قبل مرا پذیرفته‌اند. "میرا" از دهلی‌نو، هند

"میرا" متبرک، درک ارتباط مان با خدا لذتی فراتر از کلمات است. از این جهت، ما نیز تا ابد از استاد اعظم چینگ های عزیزمان (وگان) که حاضر مطلق بوده و در سفرمان به "خانه" همیشه در کنارمان هستند و ما را دوست داشته و از ما حمایت میکنند، سپاسگزاریم. از شما برای بیان این تجربه خاص، متشکریم. باشد که شما، پسر مهربانتان و مردم پاکدل هندی، از برکات الهی فراوان برخوردار شوید. در صلح سماوی، تیم سوپریم مستر تلویزیون
بیشتر تماشا کنید
آخرین ویدئوها
1:29
2025-01-15
162 نظرات
2025-01-14
288 نظرات
35:52

اخبار قابل توجه

2025-01-14   1 نظرات
2025-01-14
1 نظرات
به اشتراک گذاری
به اشتراک گذاشتن در
جاسازی
شروع در
دانلود
موبایل
موبایل
آیفون
اندروید
تماشا در مرورگر موبایل
GO
GO
Prompt
OK
اپلیکیشن
«کد پاسخ سریع» را اسکن کنید یا برای دانلود، سیستم تلفن را به درستی انتخاب کنید
آیفون
اندروید